۲۲ سال از آغاز به کار نهاد شوراهای شهر و روستا در ایران میگذرد و تاکنون پنج دوره از آن سپری شده است ولی به نظر میرسد بعد از دومین دوره انتخابات شورای شهر و روستا که علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، در آن شرکت نکرد، این دوره از انتخابات شورای شهر و روستا به دلیل ردصلاحیتهای گسترده که به گفته علی ربیعی، سخنگوی دولت، اتفاقی «عجیب» است، دوره پرتنشی را تجربه کند.
در انتخابات ششمین دوره شورای شهر و روستا، تعداد افراد تایید شده در ۲۱ شهر، به دلیل ردصلاحیتهای گسترده، به حدنصاب برگزاری انتخابات شوراها نرسیده است و ۵۰ شهر هم در «آستانه عدم نصاب» هستند.
هیئت نظارت، یک هزار نفر از اعضای فعلی شورای اسلامی شهرها را رد صلاحیت کرده است؛ در کلانشهر تهران، بیش از ۸۰ درصد و در شهرهایی مثل رشت، کرج و سمنان نیز بیش از ۸۰ درصد از داوطلبان ردصلاحیت شدهاند. این در حالی است که در هیچ دورهای از انتخابات شورای شهر، اعضای فعلی شوراها به این نسبت رد صلاحیت نشده بودند.
نهاد ناظر بر انتخابات شوراهای شهر، مجلس شورای اسلامی است. اما چرا در این دوره از انتخابات، ردصلاحیتها گستردهتر از قبل بوده و چرا این موضوع در مورد شهر تهران، تا این حد حساسیتبرانگیز شده است؟
انتخابات شوراها در پنج دوره چگونه برگزار شد و رهبر ایران کدام انتخابات را تحریم کرد؟
نخستین دوره شورای شهر تهران در سال ۱۳۷۸ و با مشارکت بالای شهروندان آغاز به کار کرد. در این دوره، اصلاحطلبان تمام صندلیهای شورا را تصاحب کردند. «کارگزاران» و «مشارکت»، دو حزب فعال داخل شورا بودند اما دعواهای سیاسی و تشتت آرا میان اعضا در این دوره به قدری زیاد بود که هیئت حلاختلاف مرکزی وزارت کشور، به انحلال شورای شهر تهران رأی داد.
عبدالله نوری، محمد عطریانفر، عباس دوزدوزانی و رحمتالله خسروی، به نوبت ریاست شورای اول را برعهده داشتند. استعفای سه نفر از اعضای شورا برای شرکت در انتخابات مجلس هم سبب شد تا اولین شورای شهر پایتخت، ضعیفتر و بیثباتتر شود.
در این دوره، سه نفر مسئولیت و سرپرستی شهرداری تهران را عهدهدار شدند؛ مرتضی الویری، محمدحسین ملک مدنی و محمدحسین مقیمی. در نهایت هم نهاد شهرداری در تهران با ضعف اداره شد. پیش از تشکیل شوراها، وزیر کشور شهرداران را عزل و نصب میکرد.
شورایی که مسیر انتخاب رئیسجمهور شد
در مقایسه با شورای شهر اول که یکی از پرتنشترین دورههای شورا بود، اعضای شورای شهر دوم با یکی از سیاسیترین انتخاباتها برگزیده شدند.
مجلس ششم با ترکیب نیروهای اصلاحطلب و منتقد رهبر جمهوری اسلامی ایران، بررسی صلاحیت داوطلبان شورای دوم را برخلاف رویه مطلوب علی خامنهای پیش برد. با تأیید صلاحیت عدهای از اعضای نهضت آزادی و نیروهای ملی-مذهبی، علی خامنهای عصبانی شد و به تأیید صلاحیتهای گسترده اعتراض کرد و در نهایت هم در این انتخابات شرکت نکرد.
این انتخابات، طبق موعد مقرر در روز ۹ اسفند ۱۳۸۱ برگزار شد و تنها انتخاباتی بود که نیروهای منصوب علی خامنهای در برگزاری آن نقشی نداشتند. همین مسئله مایه نگرانی این گروه شد و در پی آن، موضوع «تقلبهای احتمالی» و «ورود چهرههای غیرمومن و ناکارآمد به شوراهای شهر» در خطبههای نمازجمعه شهرهای گوناگون مطرح شد. احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان، در خطبههای نمازجمعه روز دوم اسفندماه گفت که در مورد سلامت انتخابات تردیدهای جدی وجود دارد و معلوم نیست که چه کسی جلوی «تقلبهای انتخاباتی» را خواهد گرفت.
به دنبال این فشارها، در هفته آخر منتهی به برگزاری انتخابات، دو نماینده مجلس ششم که عضو هیئت نظارت بر انتخابات بودند، مجبور به استعفا شدند. علی خامنهای، چهار روز مانده به برگزاری انتخابات، خود را در شرایطی دید که یا باید حکم به برگزار نشدن انتخابات میداد، یا در انتخاباتی شرکت میکرد که در آن، «نیروهای غیرخودی» به گفته او و نزدیکانش، تایید صلاحیت شده بودند.
رهبر جمهوری اسلامی ایران با بهانه کردن «یک ماده قانونی»، ترجیح داد در انتخابات شرکت نکند و در سفری غیرمنتظره، به استان سیستان و بلوچستان رفت و روز انتخابات در شهر کمجمعیت کنارک مستقر شد.
بر اساس قانون انتخابات شوراهای شهر و روستا، حضور افراد غیربومی در انتخابات شهرهایی با جمعیت زیر ۱۰۰ هزار نفر ممنوع است. علی خامنهای هم شرکت نکردن خود در این انتخابات را به منع قانونی ربط داد. او در سخنانی در این شهر گفت: «من قانونا نمیتوانم وقتی در کنارک هستم، رأی بدهم.» او البته تاکید کرد که روند تایید صلاحیتهای این انتخابات، طبق میل او پیش نرفته است.
خامنهای همچنین تهدید کرد که اگر افراد «نابجا» انتخاب شوند، انتخابات را باطل خواهد کرد: «به من گزارش دادهاند که در برخی از جاها برای تشخیص صلاحیتها کوتاهیهایی شده است. من تحقیق خواهم کرد که اگر چنانچه افرادی نابجا و برخلاف مقررات راه یافته باشند، انتخابات آنجا اعتباری نخواهد داشت.»
او همچنین بر خلاف رویه معمول، بر حضور گسترده در انتخابات تاکید نکرد و مردم را از نقشه «دشمن» برای انتخاب افراد «بیایمان» برحذر داشت. برخی چهرههای سیاسی این انتخابات را بهترین انتخابات شورا به لحاظ آزادی رأی میدانند.
در نهایت اما با کمترین میزان مشارکت مردم، بیرمقترین انتخابات تا آن زمان برگزار شد و در تهران «ائتلاف آبادگران» که از چهرههای نزدیک به علی خامنهای بودند، ۱۴ کرسی از ۱۵ کرسی شورای شهر را به دست آوردند و علی خامنهای انتخابات را باطل نکرد.
جریان ائتلاف آبادگران از دل «شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی» با محوریت محمود احمدینژاد شکل گرفت و در نهایت هم او را به عنوان شهردار تهران برگزید. محمود احمدینژاد از «بهشت» به «پاستور» رفت و محمدباقر قالیباف، دومین شهردار منتخب این شورا شد. با شهردار شدن محمدباقر قالیباف، شورای شهر دوم نقش پررنگی در امور شهر تهران نداشت.
شورای سوم؛ تمدید حضور یاران رهبری
سومین دوره شورای شهر تهران با مشارکت بالای مردم تهران، از سال ۱۳۸۶ آغاز شد ولی به دلیل تغییر تاریخ انتخابات شوراها، تا سال ۹۲ و به مدت هفت سال، به کار خود ادامه داد.
عمر قانونی هر دوره شورای شهر، طبق قانون، چهار سال است ولی با تصویب قانونی در مجلس که بر اساس آن انتخابات خبرگان با مجلس و انتخابات شوراها با ریاستجمهوری ادغام شد، شورای سوم، سه سال بیشتر از دیگر دورهها در قدرت ماند.
اعضای شورای سوم ترکیبی از اصولگرایان و اصلاحطلبان بودند. انتخاب شهردار تهران یکی از پرحاشیهترین موارد این شورا شد. محمدباقر قالیباف، شهردار این دوره شد. فردی که به نوشته روزنامه شرق در آن سال، اسمش از لای قرآنی بیرون آمد که مهدی چمران، رئیس شورای شهر، برای کسب تکلیف نهایی، با آن به دیدار آیتالله علی خامنهای رفته بود.
در این دوره، بر سر شهردار شدن رسول خادم و محمدباقر قالیباف که هر دو پس از چند دوره رأیگیری هفت رأی کسب کرده بودند، تنها یک رأی ممتنع، اختلاف بود.
شورای چهارم؛ رقابت محسن هاشمی و قالیباف برای کرسی شهرداری تهران
در چهارمین دوره از شورای شهر که در سال ۱۳۹۲ برگزار شد، پیروزی با اصولگرایان بود که ۶۰ درصد آرای تهران را کسب کردند. در این دوره، ۱۲ نفر از ۱۵ نفر اعضای شورای شهر تهران برای حضور دوباره در شورای شهر با دیگر کاندیداها رقابت کردند.
ریاست این شورا در ابتدا برعهده احمد مسجد جامعی، از چهرههای اصلاحطلب بود ولی در سالهای بعد به مهدی چمران رسید. رقابت برای گرفتن پست شهرداری تهران میان محسن هاشمی و محمدباقر قالیباف، از جمله چالشهای اصلی این شورا بود.
انتخابات پنجمین دوره شورای شهر در خرداد ۹۶، با مشارکت بالای شهروندان روبهرو شد و فهرست کاملی از اصلاحطلبان به شورا راه یافت؛ این دوره از شورا به ریاست محسن هاشمی، با سه شهردار و یک سرپرست یکروزه و یک سرپرست چندماهه برای شهرداری، کار خود را پیش برد. یکی از چالشهای آن به قول احمد مسجد جامعی، نبود ثبات در مدیریت پایدار در شهرداری بود. در نهایت، پیروز حناچی چهارمین شهردار این دوره باقی ماند.
شورای پنجم همزمان با دومین دوره ریاستجمهوری حسن روحانی شکل گرفت و مشارکت بالا در ثبتنام و شرکت در انتخابات آن، به گفته ستاد انتخابات و معاون سیاسی وزیر کشور، بیش از دورههای قبل بود.
مهمترین چالشهای شهری شورای شهر پنجم در تهران
شورای شهر پنجم با چالشهای بسیاری مواجه بود که از مهمترین آنها میتوان به مشکل ترافیک، مشکلات محیط زیستی، دوقطبی امکانات شهری و تراکم جمعیت، همزمانی شیوع کرونا با افزایش آلودگی هوا، تحویل ندادن اتوبوسهای جدید به شهر، فرسودگی سیستم حملونقل شهری، توقف توسعه خطوط مترو در پایتخت به دلیل در اختیار نداشتن منابع تامین مالی، پیگیری املاک واگذاری شده محمدباقر قالیباف، شهردار اسبق تهران و ساختوساز غیرقانونی در ملک جماران، اشاره کرد.
چالش املاک واگذار شده محمدباقر قالیباف در نهایت با سهلگیری قوه قضائیه و پس از ریاست قالیباف بر مجلس خاتمه یافت و چالش ملک جماران را هم حسن روحانی با فشار به شهردار تهران و شورای شهر، حلو فصل کرد.
دستاوردهای مهم شورای پنجم، تلاش برای شفافیت مالی به منظور کاهش شائبههای فساد در این نهاد و همچنین ممارست برای ورود گستردهتر شورایاران در بحث بودجهریزی بود.
چالشهای پیش روی شورای ششم
به گفته زهرا نژادبهرام، یکی از اعضای شورای شهر پنجم تهران، تراکم فروشی، فساد در شهرداری، نادیده انگاشتن مردم در طراحی و برنامهریزی شهری و آلودگی هوا، چهار چالش اصلی پایتخت هستند.
تهران، شهری پرهزینه و نیازمند منابع درامدی پایدار است و درامد مبتنی بر فروش تراکم، برای آن غیراصولی و غیرکارشناسی است. در نظر نگرفتن گروههایی همچون سالمندان، معلولان یا افراد کمتوان و زنان و کودکان در طراحی فضاهای عمومی شهری، ترافیک، آلودگی هوا، مسئله گسلها و ضعف در خدمات شهری، از دیگر مشکلات تهران هستند.
این شهر به تناسب جمعیت خود، شبکه حملونقل روان، ارزان و گسترده ندارد و نقش مترو در حملونقل عمومی در تهران کمتر مورد توجه قرار گرفته است؛ در حالی که سرعت بالا، آلودگی صوتی کم، امنیت عمومی و انتشار کم گازهای گلخانهای و دیگر آلایندهها، از جمله مهمترین عواملی هستند که لزوم گسترش مترو و حملونقل عمومی ریلی در تهران را توجیه میکنند.